ترس از دست دادن و معرفی پنج قدم تا رهايي و غلبه بر آن
از میان هر آنچه که ما را میترساند، حس ترس از دست دادن، احتمالا وحشتناکترینِ آنها است. بارها با فکر کردن درباره آن با چنان وحشتی مواجه شدهام که حس میکردم در حال غرق شدن هستم. هرگاه شغلی را که از آن متنفر بودم ترک کردم، حس کردم که میان دو ترس گیر افتادهام: ترس از دست دادن اشتیاقم برای ماندن در آن کار و ترس از دست دادن درآمد مالی آن شغل. این که بعد از آن ممکن است دیگر منبع مناسب و امنیت مالی خوبی پیدا نکنم.
مرگ بزرگترین ضرر در زندگی نیست. بزرگترین ضرر، آن است که زمانی که ما در حال زندگی کردن هستیم چه چیزی در درون ما میمیرد.
نورمن کازینز
هرگاه به این موضوع فکر کردهام که رابطهی عاطفی نادرستی را ترک کنم، حس قفل شدن در دو ترس مشابه نصیبم شد: ترس از دست دادن فرصت جبران زندگی مشترک و ترس از دست دادن رفاه حاصل از قرار گرفتن در کنار شریک زندگی. این که نکند بعد از این رابطه امکان یافتن شخص مناسبی را پیدا نکنم.
در این مطلب میخوانید:
- 1 از دست دادن چه چیزهایی در ما ترس ایجاد میکند؟
- 2 ناديده گرفتنِ از دست دادنها
- 3 گریز از ضرر در زندگی روزمره و ترس از دست دادن
- 4 غلبه بر ترس از دست دادن
- 4.1 ۱- از خودت بپرس “دقیقا از چه چیز از دست دادن میترسم؟”
- 4.2 ۲- مطمئن شوید که تمام زوایای مسئله را میبینید
- 4.3 ۳- از بی توجهی به ترس از دست دادن به عنوان انگیزه برای آنچه دوست دارید بهره ببرید
- 4.4 ۴- مرتبا اهداف و انگیزههای خود را ارزیابی کنید
- 4.5 ۵- طرز نگاهتان نسبت به اجتنابناپذیر بودن از دست دادن را تغییر دهید
از دست دادن چه چیزهایی در ما ترس ایجاد میکند؟
البته من فقط نگران اتفاقات احتمالی و ضررهای بالقوه آنها در حین تصمیم گیریهای بزرگ نیستم. بلکه مهمتر از آنها، من نگران از دست دادن افرادی هستم که عاشقانه دوستشان دارم، نگران از دست دادن لذتهایی که خوشایند من هستند و شرایطی که در آن ها احساس راحتی میکنم. من نگران از دست دادن جوانی، سلامتی و حس هویت خودم هستم و این از دست دادنها در من ترس ایجاد میکند.
بیشتر بخوانید: ایجاد فرهنگ پیشرفت مستمر
در کنار حس از دست دادنهای مهم زندگی، معمولا نگرانی از ضررهای روزمره نیز وجود دارد. برای مثال با خود میگویم “اگر فلان کار را انجام ندهم، احترام به همان شخص را از دست خواهم داد؟”. “آیا اگر این کار را به نحو مطلوب انجام ندهم، ارزشم نزد خودم پائین میآید؟”. “اگر به آن مکان نروم، بعضا فرصتی ناشناخته را از دست خواهم داد؟”. “اگر اینجا نمانم آیا امنیت خود را از دست خواهم داد؟”.
حتی گاهی ممکن است فراتر از اینها پیش بروم و بگویم هر موقع از چیزی میترسم احتمالا قرار است چیزی را از دست بدهم. احتمالا من در این افکار تنها نیستم و افراد زیادی مانند من فکر میکنند.
ناديده گرفتنِ از دست دادنها
اقتصاددانها، حس فرار از ضرر را عامل اصلی در تصمیم گیریهای مالی دانستهاند. اغلب افراد بیش از آن که نگران بدست آوردن سود بیشتر باشند، ترس از دست دادن مال خود را دارند. از این جهت، تصور میشود که تاثیر روانشناختی از دست دادن، دو برابر انرژی حاصل از لذت بردن را دارا است. طبق گفتهی اوری (Ori) و رم برفمن (Ram Brafman)، ما اغلب تصمیمهای ضعیفی میگیریم که صرفا ما را از ترس از دست دادن رها کند. یک مثال که این دو در این زمینه میزنند مربوط به کاپیتان یعقوب ون زانتن (Captain Jacob van Zanten) است. خلبان کاربلدی که زمانی سرپرستی برنامه ایمنی شرکت هواپیمایی هلندی KLM را بر عهده داشت.
در بهار سال ۱۹۷۷، در پرواز آمستردام به جزایر قناری، کاپیتان ون زانتن متوجه شد که بمبی تروریستی در فرودگاه لاس پالماس، جایی که قرار بود هواپیما در آن فرود بیاید، منفجر شده است. به همین جهت، پرواز او و تعدادی پرواز دیگر، به فرودگاه کوچکتری پنجاه مایل دورتر هدایت شدند. بعد از به سلامت فرود آمدن هواپیما در فرودگاه جدید، نگرانیهایی نسبت به مشکلات احتمالی زمان تیک آف مجدد هواپیما در ذهنش ایجاد شد. این نگرانیها بواسطه ی قانون دولت در زمینهی توقف هواپیما مابین دو پرواز به میزان مشخص و تعیین شده بود. این بدان معنا بود که اگر یک خلبان، دیرتر از زمان تعیین شده، پرواز میکرد حتی احتمال زندانی شدن او نیز بود.
این قانون بدان جهت اعمال شده بود که اگر مسافران ناچار میشدند اقامتی شبانه در فرودگاه داشته باشند و پرواز به مدت طولانی متوقف میشد، هزینههای زیادی از جمله هزینهی هتل بر عهده شرکتهای هواپیمایی میافتاد. پس هرچه زمان بین دو پرواز طولانیتر میشد، به معنای از دست رفتن وقت، پول و شهرت خلبان بود. سرانجام، ون زانتن، با وجود واقف بودن به خطرات و عدم دریافت مجوز پرواز، فقط به این خاطر که اگر الان پرواز نکند ممکن است زمان طولانی در انتظار بماند و شهرت کاریاش خدشهدار شود، تصمیم به پرواز در مه شدید گرفت.
در آن مه شدید، او هواپیمای پرواز Pan am 747 را در کنار باند فرودگاه ندید و زمانی متوجه آن شد كه خیلی دیر شده بود. در نتیجهی آن تصمیم نادرست، ۵۸۴ انسان، جان خود را از دست دادند. فشارها و ترس از دست دادن موقعیت خود، موجب شد که ون زانتن در برابر شرایط پیش آمده، تصمیمی نادرست بگیرد و به امید گریز از عواقب آن قانون، جان افراد زیادی را در این سانحه به خطر انداخت.
بیشتر بخوانید: چرا رشد کارمندان اهمیت دارد و چه عواملی آن را مهم میسازند؟
گریز از ضرر در زندگی روزمره و ترس از دست دادن
همه ما برای جلوگیری از ضررهای احتمالی، همه روزه دچار تصمیمهای غیرمنطقی و نادرست میشویم. ما چیزهایی میخریم که آنها را لازم نداریم، فقط به این جهت که به زودی زمان تخفیف به پایان میرسد. لباسی را به این جهت میخریم که فقط یک عدد از آن در فروشگاه باقی مانده و اگر ما نخریم کسی به زودی آن را خواهد خريد.
عضویت باشگاه ورزشی خود را تمدید میکنیم آنهم زمانی که به طور فعال، در باشگاه فعالیتی نداریم. فقط به این خاطر که اگر تمدید نکنیم، ناچار میشویم با هزینهای بیشتر مجددا ثبت نام کنیم. البته مسائل مهمتری هم هست که در آنها ما انتخاب درستی نداریم. ما فرصتهایی را که میتواند برای ما امتیاز به ارمغان آورد فدای ترس از دست دادن چیزی دیگر میکنیم. ما وقت خود را هدر میدهیم و فعالانه زندگی نمیکنیم، فقط به این خاطر که نکند در کاری که وارد میشویم و تصمیم اشتباهی که میگیریم، وقتمان را از دست بدهیم. به همین جهت ما در سرمایه گذاری روی خودمان شکست میخوریم.
من ماهها صبر کردم تا کتابهای الکترونیکی “خرد اندک” خود را ایجاد کنم. زیرا برای این کار نیاز به یک سرمایهگذاری بزرگ داشتم. اگر در آن زمان، من ریسک هزینه کردن در این کار را نکرده بودم، شاید الان پولی بدست نیاورده بودم که با آن علاوه بر هزينهي بازسازی سایت، مشغول گذراندن دورههای بازیگری که سالها علاقه داشتم در آن شرکت کنم، شوم.
ما هیچگاه نمیتوانیم مطمئن باشیم که کدام تصمیمهای ما بیخطر و کمریسک هستند. اما میتوانیم تشخیص دهیم که چه زمانی حس ترس از دست دادن، اقدامات ما را هدایت میکند. اگر این مسئله را به خوبی بدانیم و بر آن واقف شویم، میتوانیم با این حسها و عواقب اقدامات اشتباهمان مواجه شده و بر آن ها غلبه کنیم. این مسئله میتواند منجر به رشد، شادی و تحقق خواستههای ما شود.
غلبه بر ترس از دست دادن
من زمانی برای اولین بار این حس ترس را به رسمیت شناختم که قرار بود از مردی جدا شوم و او پیش قدم شده بود و زودتر پیشنهاد جدایی به من داد. حس له شدن و ویرانی حاصل از از دست دادن و هچنین رفتارهای غیرمنطقی بعد از آن، این حس ترس را در من بوجود آورد. من آن زمان متوجه شدم که ویرانی من، تصمیم خودخواسته نبوده زیرا من داشتن یک رابطه غلط را به مجرد بودن ترجیح داده بودم. همچنین متوجه شدم که اگر من هم تصمیم به جدایی را اولویت قرار داده بودم، تا این حد دچار فشار روحی نمیشدم.
این مشکلات بیشتر به این خاطر حاصل شد که من کنترل خود را از دست داده بودم و نتوانسته بودم بر ترس از دست دادن غلبه کنم. از آن زمان، من یک سیستم کوچک برای شناسایی این نوع ترس و چند روش برای غلبه بر آن پیش از آن که ترس بر من غلبه کند، طراحی کردم.
۱- از خودت بپرس “دقیقا از چه چیز از دست دادن میترسم؟”
این ممکن است به عنوان یک سوال ساده به نظر برسد، اما من آموختهام که با دانستن جواب این سوال در موارد مختلف در طول روز و شناخت احساسات مربوطه، میتوان روز را بسیار آسانتر سپری کرد. هر زمان که درگیر ترس از دست دادن شدید و نیاز به انتخاب راه درست داشتید، مسئله را واکاوی کنید و ببینید در کدام مسیر، نیروی ترس از دست دادن شما را هدایت میکند. زمانی که شما تشخیص دادید که نیروی ترس از دست دادن، در کدام مورد شما را هراسناک میکند، مسیر درستتان مشخص خواهد شد.
۲- مطمئن شوید که تمام زوایای مسئله را میبینید
زمانی بود که من بيش از شصت ساعت در هفته کار میکردم که شغلی را که حتی دوستش نداشتم نگه دارم. من جزء آخرین کارمندهای باقیمانده در ایالات متحده پس از اخراج گسترده بودم، اما هنوز احساس نمیکردم که برای از دست دادن این شغل آمادگی دارم. پس از چند ماه دورکاري طولانی در منزل، متوجه شدم که من هیچ گاه بابت این مسئله آماده نخواهم شد. سرانجام استعفا کردم و شروع به برنامهریزی برای سایت خود کردم.
پيش از اين، منطق من ایراد داشت. از این بابت که همیشه فکر میکردم بهتر است در حرفهام باقی بمانم، زیرا که مطمئنترین کار همین است. در واقع من هیچگاه آماده پذیرفتن کارهای ریسکپذیر دیگر نبودم و فکر میکردم زمان کافی برای بررسی شغلهای دیگر که مناسب من باشند را ندارم. به عبارت دیگر، از دست دادن برای من سبب خیر شد. اگر بر اساس ترس، تصمیم میگیريد که کاری انجام دهید یا تصمیم میگیرید که آن کار را انجام ندهید، از خود حتما بپرسید که اگر برخلاف آن ترس تصمیم بگیرید و چیزی را از دست بدهید، آیا ضرر آن کمتر یا بیشتر از زمانی است که بر اساس آن ترس تصمیم گرفتهاید.
زمانی که تصمیم میگیرید فراتر از ترستان، جنبههای بیشتری از قضیه را ببینید، بهتر میتوانید در انتخاب مسیر درست قدم بگذارید.
۳- از بی توجهی به ترس از دست دادن به عنوان انگیزه برای آنچه دوست دارید بهره ببرید
امیلی گای بیرکن (Emily Guy Birken) در مقالهای نشان می دهد که ما میتوانیم با ترسیم نقشه پیشرفت به سوی هدف، از ترس از دست دادن سود ببریم. اگر یک تقویم بزرگ بر روی دیوار آویزان کردهاید و طبق آن ددلاینی برای هدفی گذاشتهاید، مثلا ورزش کردن، داشتن سرگرمی جدید، یا ارسال رزومه برای بدست آوردن شغل جدید- یک نیاز روانی برای رسیدن به اهداف خود و مبارزه با این ترس برای خود ساختهاید.
بیرکن می نویسد: “زمانی که شما یک کار کوچک روزانه را به طور کامل انجام میدهید نسبت به زمانی که ناامیدانه هیچکاری نمیکنید، خوشحالتر خواهید بود”. البته باید در ابتدا بدانید که واقعا چه کاری دوست دارید انجام دهید.
۴- مرتبا اهداف و انگیزههای خود را ارزیابی کنید
این مورد بسیار به نکته قبلی نزدیک است. گاهی اوقات فکر میکنید که چیزی را نیاز دارید، فقط به این خاطر که سالهاست آن را میخواهید. بعد، ترس از دست دادن آن رویا و تمام مزایای مربوط به آن سراغتان میآید. اما بعضی اوقات، وقتی بزرگتر میشوید و در مورد خود و جهان پیرامون میآموزید، خواستههای شما نیز تغییر میکند. یکی از دوستانم برای فراگیری رشته حقوق، بدهیهای گستردهای نصیبش شد. آن هم فقط برای دو سال زندگی در خوابگاه دانشجویی خود که فکر میکرد برایش مفید باشد، که نبود. نهایتا او گرفتار نزدیک به صد هزار دلار بدهی دانشجویی شد.
او میتوانست در همین وضعیت گرفتار بماند و یا فرار کند. البته میدانست که اگر فرار کند خیلی چیزها را از دست خواهد داد. نهایتا او تصمیم گرفت که به شیلی برود و معلم پیلاتس شود. اگرچه به زودی فهمید که برای پرداخت بدهی خود باید برگردد، اما در مسیر جدید زندگی خود، او ترسهای عاطفی را با پیگیری حرفهای جدید، رها کرد. از آنجا که او لذت انجام حرفهای جدید را تجربه کرده بود، اکنون انگیزه قانعکنندهای برای انجام کارهای جدید دارد.
بیشتر بخوانید: روشهای موثر برای حل تناقضها در خلاقیت گروهی
اگر خودتان را مجبور به انجام کاری میکنید و بخشی از شما احساس میکند که آن کار درست نیست، از خود بپرسید: “آیا من این کار را در حال حاضر میخواهم؟”. گاهی فرصتی برای شما بوجود میآید که شما در مورد آن حس ناامیدی و دلسری دارید، اما گاهی هم فرصتی بوجود میآید که دیگر حس منفی نسبت به آن ندارید. فقط شما میتوانید با اطمینان متوجه شوید که واقعا در حال حاضر چه چیزی میخواهید.
۵- طرز نگاهتان نسبت به اجتنابناپذیر بودن از دست دادن را تغییر دهید
واقعیت این است که از دست دادن چیزها اجتناب ناپذیر است. همه ما روابط، موقعیتها و شرایط کنونی که از آن لذت میبریم را از دست خواهیم داد. گاهی لازم است که تمرین وابسته نبودن به اطرافمان را انجام دهیم. شاید بگویید که حس رهایی و عدم تعلق، موجب زیبا و معنادار شدن زندگی میشود. از آنجا که هیچچیز برای همیشه دوام نمیآورد، لحظهی حال و حس الان، بسیار ارزشمند خواهد شد و بهتر است از لحظه کنونی لذت ببریم و قدردان آن باشیم.
شاید هم بگویید که این حس، همانچیزی است که زندگی را غمانگیز میکند. اینکه همهچیز زودگذر است و در نهایت همه ما و همه تعلقات ما از بین میرود، دردناک است.
نحوه نگاه ما به مسائل، نشانگر این است که چگونه آنها را تجربه میکنیم. آیا ترجیح میدهید که همهچیز را باارزش ببینید و از آن لذت ببرید یا این که همهچیز را بیمعنی تلقی کنید و از دردناکی زندگی گله کنید؟ اگر بتوانیم انتخاب اول را داشته باشیم، می توانیم تشخيص دهیم که هر از دست دادنی، فرصتی برای دریافتهای آینده ایجاد میکند. البته این تنها در صورتی ممکن است رخ دهد که ما به توانایی خود در تشخیص و برقراری موقعیتهای جدید اعتماد داشته باشیم.
همه ما به صورت بالقوه توانایی انجام این کار را داریم و لازم است با اراده خود آن را به فعل تبدیل کنیم. بعضی از دست دادنها به هنگام تجربه میتواند ویرانگر باشد. اما به نوعی، ما در پی هر طوفانی زنده ماندهایم. این که آیا میتوانیم پیشرفت کنیم به خود ما بستگی دارد. این انتخابی است که فقط ما میتوانیم پاسخگوی آن باشیم. نه در پاسخ به آنچه میترسیم، بلکه در پاسخ به آنچه واقعا میخواهیم در زندگی حس کنیم و آن را انجام دهیم.
من شما را با این سوال تنها میگذارم: “چرا از باخت میترسید؟ و آیا شما آماده هستید که بر تواناییهای خود تکیه کنید و رها شوید؟”.
منبع: tinybuddha.com
سلام خانم شریعتی.
ممنونم بابت مطلب بسیار خوبی که اینجا نوشتهاید. من مطلب را به دقت خوندم و بسیار لذت بردم.
به نظر بنده قانون رهایی به انسان کمک میکنه که از زندگی لذت بیشتری ببره و آرامش بیشتری کسب کنه.
رهایی یعنی آزاد بودن نسبت به تمامی چیزهایی که میدانی از دست رفتنی هستند و لذت بردن از بودن آنها و داشتن احساس خوب!
منتظر مطالب خوب هستم!
سپاسگزارم