اجازه ندهید که افکار منفی و مخرب، سازمان شما را در خود غرق کند
گاهی اوقات هر یک از ما انسانها با تطابق نتایج تحقیقات دانشگاهی در زمینه مشکلات و تنشهایی که از وجودشان در زندگی خود آگاهی داشته، اما به درستی آنها را درک نکردهایم، مواجه میشویم. کتاب قدرت بد؛ چگونه افکار منفی بر ما حاکم میشود و چگونه میتوانیم بر افکار منفی چیره شویم، نتیجهی یکی از تحقیقات دانشگاهی معتبر است. نویسندگان این کتاب، روی اف. بامیستر، روانشناس مشهور و جان تیرنی، روزنامهنگار برندهی جایزههای ژورنالیستی مختلف، هستند. آنها در بخشهای مختلف این کتاب به ذکر نکاتی در مورد علوم اجتماعی، زندگی، عشق، فرزندپروری و سیاست، پرداختهاند. در این کتاب، در مورد مسائل مختلف از جمله تجارت و رهبری مدبرانه نیز مطالبی ارائه شده و به سوالات مهمی از قبیل این که چطور سازمانهای بزرگ با وجود اهداف مطلوب و مناسب، امکان ایجاد تحولی عظیم در مجموعهی خود را نداشتهاند، پاسخ داده شده است.
در این مطلب میخوانید:
قدرت افکار منفی و مخرب
چرا بسیاری از شرکتهای بزرگ با وجود بودجههای عظیم، همچنان محتاطانه و محافظهکارانه عمل میکنند؟ چرا با وجود دسترسی به زیرساختها و بسترهای مناسب برای پیشرفت، تغییر برای این سازمانها دشوار است؟ یا چرا بسیاری از مدیرانی که بارها اعتراف کردهاند که دستیابی به موفقیتهای نوآورانه بدون ریسکپذیری و گاهی مواجهه با بنبستها ممکن نیست، تا این حد از شکست خوردن هراس دارند؟ چگونه است که در یک مجموعهی موفق با وجود کارمندان خوشبین و مثبت، فقط یک همکار ناسازگار با افکار منفی کافی است که نتیجهی کل مجموعه را به سمت شکستهای پیدرپی سوق دهد؟ چگونه است که یک سیب فاسد، به سرعت منجر به فاسد شدن سایر سیبهای موجود در اطراف خود میشود؟
جان تیرنی و روی اف. بامیستر، با ارائهی یک اصل روانشناسی که معتقد است نیروی بد همواره قدرتمندتر از نیروی خوب است، کمک کردهاند که پاسخی برای سوالات ذکر شده بالا و سوالاتی دیگر در زمینهی قدرت رهبری، استراتژی و خلاقیت به دست آید. طبق گفتهی این دو نویسنده، ما انسانها به گونهای رشد کردهایم که اغلب به سمت رویدادها و احساسهای منفی گرایش داریم. لذا افکار منفی نسبت به افکار مثبت در زندگی ما اثر گذارتر هستند.
توجه و اهمیت به افکار منفی
ما با یک کلمهی انتقادی به شدت ناراحت میشویم، اما در مواجهه با جملات مثبت و تمجیدی، چندان اتفاقی بزرگی در درون ما رخ نمیدهد. ما یک چهرهی عبوس و اخمو را در میان جمعیت به خوبی تشخیص میدهیم، اما تعداد زیادی لبخند دوستانه را از دست داده و باور نمیکنیم. متاسفانه اگر درست به اطراف خود نگاه کنیم، متوجه میشویم که این مسئله، یک واقعیت دردناک است.
نیروی افکار منفی، نقش مهمی در قدرت رهبری و نحوهی برخورد همکاران یک مجموعه یا سازمان، ایفا میکند. این مطلب نشان میدهد که چرا بسیاری از سازمانها با وجود شواهد گسترده مبنی بر کم ریسکتر بودن بعضی امور به هنگام ایجاد تغییرات سازمانی، همچنان مصمم به ادامهی روند فعلی کاری خود، بدون ایجاد هیچگونه تغییرات مثبت هستند.
بیشتر بخوانید: ایجاد فرهنگ پیشرفت مستمر
غلبه افکار منفی و رابطه آن با ریسک پذیری و خروج از دایره امن
طبق نظر نویسندگان این کتاب، بسیاری از ما انسانها، افرادی هستیم که حریم و دایره امن زندگی خود را به مفید و پویا بودن ترجیح میدهیم. ما بیش از اندازه به افکار منفی توجه میکنیم و به این طریق اجازه میدهیم که حس ترس بر ما احاطه پیدا کند و ما به صورت غیرمنطقی، محتاطانه عمل کنیم. در واقع این غلبه افکار منفی هستند که منجر به عدم ریسکپذیری ما در محیطهای کاری میشود. در علوم اجتماعی اصطلاحا به این نوع طرز فکر، بیزاری از خسران میگویند.
اغلب ما ترجیح میدهیم که به نحوی عمل کنیم که دارایی فعلی و اندوخته مالی خود را از دست ندهیم. معدود افرادی هستند که با این طرز فکر پیش میروند که با انجام ریسکهای معقول، میتوانند بر میزان داراییهای خود اضافه کنند. زیرا برای افراد، درد شکست به مراتب سنگینتر از شیرینی پیروزی است. اما برای رهبرانی که میخواهند مجموعهی افراد سازمان خود را در رقابتهای شدید و در مواجهه با تغییرات ناگهانی پیروز کنند، نگه داشتن سازمان در محدودهی امن، آنها را از هدفشان دور میکند.
نحوه غلبه رهبران موفق در سازمان بر افکار منفی
طبق گفتهی جان گاردنر، دانشمند حوزه مدیریت، بهترین رهبران سازمان، دارای ویژگیهایی نظیر خوشبینی شدید، هیجان، اشتیاق و دوری از افکار منفی و مخرب، نسبت به امور اطراف خود هستند. گاردنر همواره اصرار داشت، آینده به ندرت توسط افرادی شکل میگیرد که خود به آینده اعتقادی ندارند. رهبران موفق و موثر، کارمندان و افراد تیم خود را نسبت به اتفاقات آینده هیجانزده میکنند و عادت آنها را به ماندن در حریم امن از بین میبرند.
همچنین در کتاب قدرت بد در مورد این که چرا حفظ نوآوری در درازمدت، حتی در بهترین شرایط بسیار دشوار است؛ نیز توضیحاتی ارائه شده است.
به نظر میرسد که نقش و تاثیر افکار منفی حتی در کمترین حالت، میتواند موفقیتهای پیرامون سازمان را تحتالشعاع قرار دهد. برای مثال افکار منفی، حول پروژهای که بودجهی آن در حال اتمام است یا محصولی که آنطور که قرار بوده تحویل داده شود، آماده نشده است، میتواند ادامهی کار را با مشکلات جدی روبه رو کند.
بیشتر بخوانید: رهبری بهتر و زندگی غنی تر | روش دستیابی به زندگی غنیتر با رهبری
قانون چهار چیست؟
تیرنی و بامیستر، نویسندگان کتاب قدرت بد، مطلب ذکر شده را با عنوان قانون چهار معرفی کردهاند. طبق این قانون، چهار پارامتر مثبت لازم است تا یک پارامتر منفی را مهار کند.
موفقترین رهبران گاهی از مسیر و قوانین خود به مقدار اندکی خارج میشوند تا به همکاران و افراد مجموعهی خود این فرصت را بدهند که بابت دستیابی به موفقیتهای کوچک اما پیدرپی، جشن بگیرند. در واقع طبق این روش، در هر بار دستیابی به موفقیتی هر چند کوچک، یک پارامتر مثبت فعال میشود. هرچه این پارامترهای مثبت زیاد و زیادتر شود، نقش افکار منفی در جلوگیری سازمان در رسیدن موفقیتهای بزرگ، کمرنگتر میشود. به همین دلیل است که بسیاری از استارتآپها، در پایان هفتهای که به موفقیتهای خوبی رسیدهاند، جشنی کوچک ترتیب میدهند. این کار انگیزهای مضاعف جهت بهبود عملکرد افراد مجموعه در هفتههای آتی است.
قانون چهار و کاربرد آن در زمینه تجارت و کسب و کار
تجربههای متداول و روزمرهی ما در زمینهی تجارت، از ایجاد یک شرکت جدید گرفته تا تغییرات در شرکتی که از پیش تاسیس شده، اغلب با ناامیدی همراه است. برای مثال، مدیری انتظار داشته که تعداد مشتریهای مجموعهاش از حدی بیشتر شود، اما موفق نشده است یا در جلسهای کاری، مسائل آنطور که از قبل پیشبینی شده بود، پیش نرفته است. قانون چهار به معنای آن است که رهبران با علم بر این که وقوع افکار منفی و اتفاقات ناخوشایند، غیر قابل اجتناب است، تمرکز خود را بر افزایش افکار مثبت و انگیزشی قرار دهند. به این ترتیب هر چهار خبر مثبت، میتواند بر یک خبر منفی غلبه کند.
کتاب قدرت بد، همچنین در مورد یک عنصر دیگر که منجر به دشواری تغییر و تحولات سازمانی میشود، توضیحاتی ارائه میدهد.
این مسئله که یک فرد با افکار منفی چگونه میتواند تا این حد نقش مخربی در روند فعالیت یک سازمان بزرگ را داشته باشد، قابل تامل است. همانطور که مشخص است، یک سیب فاسد حقیقتا میتواند کل سیبهای مجاور خود را فاسد کند. بنابراین برای رهبران ضروری است که تیم خود را از سه نوع سیب فاسد که در کتاب تیرنی و بامیستر به آنها اشاره شده است دور کنند. این سه سیب فاسد در یک سازمان شامل: یک فرد احمق و نادان، فردی طفره رونده (سست کننده) و آدمی فرومایه است.
نقش حمایتهای اجتماعی در غلبه بر افکار منفی حاکم بر سازمان
محققان نقش حمایتهای اجتماعی را در بهبود روند فعالیتهای یک سازمان یا یک گروه اثبات کردهاند. نقش مثبت رفتار دوستان و همکاران که شما را تشویق میکنند و به شما انگیزه میدهند، میتواند در بهبود فعالیتهای شما بسیار موثر باشد.
همچنین محققان افزایش تاثیر افکار منفی به واسطهی تضعیف اجتماعی را به اثبات رساندهاند. تضعیف اجتماعی شامل رفتارهایی است که از افرادی که مرتبا در حال شایعهسازی هستند، درون خود کینهی دیگران را حمل میکنند و یا به هر نحوی اطرافیانشان را تحقیر میکنند، بروز میکند. جای تعجب نیست که آسیبدیدگی ناشی از چنین افرادی، تاثیرگذارتر از حمایتهای اجتماعی است. بنابراین رهبران با ایدههای عالی و اهداف خوب، اگر در برابر سیبهای فاسد مجموعهی خود مقابله نکنند، هیچگاه به موفقیتی که شایستهی آن هستند، نخواهند رسید.
سخن پایانی
در نهایت، خبر خوب این است که میتوان بر افکار منفی درون سازمان چیره شد و به مقابله با آنها پرداخت. اما در این زمینه لازم است که همهی افراد، چه به عنوان مدیر، کارآفرین و یا عامل مسئول تغییر و تحولات سازمان، استراتژیهای از پیشطراحی شدهای همراه با نکات روانشناسی مرتبط، به مجموعه تزریق کنند. در تجارت نیز مانند زندگی شخصی، رسیدن به منافع و اهداف، کار دشواری بوده و مستلزم تلاش زیادی است و به هر نحو باید بر افکار منفی و قدرتهای بد چیره شویم.
منبع: hbr.org
پاسخها